تکرار روزهای غریبانه

نظر

ارغوان شاخه همخون جدا مانده من 

 آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم می گیرد


که هوا هم اینجا زندانی ست

 


هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطرمن
گریه می انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون ‌آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد
ارغوان
این چه راز ی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید ؟

که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید ؟

.....

ادامه دارد...

پ.ن دلم گرفت وقت تایپ..گریه‌آور

 


 


نظر

آرزو می‌کنم
‎کتاب‌ های خوب بخوانی
‎آهنگ‌ های خوب گوش کنی
‎عطرهای خوب ببویی
‎با آدم‌ های خوب حرف بزنی
‎و فراموش نکنی
‎که هیچ وقت دیر نیست
‎بودن چیزی که دوست داری باشی


اخدایا ! جهل آمیخته با خود خواهی و حسد ، مرا رایگان ابزار قتاله ی دشمن ، برای حمله به دوست نسازد.


خدایا ! شهرت ،منی را که می خواهم باشم ، قربانی منی که می خواهند باشم نکند.

خدایا! مگذار که آزادی ام اسیر پسند عوام گردد….که دینم در پس وجهه ی دینیم دفن شود…که عوام زدگی مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد..که آنچه را حق می دانم بخاطر اینکه بد می دانند کتمان کنم.

خدایا ! آتش مقدس شک را آن چنان در من بیفروز
تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد
وآنگاه از پس توده ی این خاکستر
لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی
شسته از هر غبار طلوع کند.

<<#دکتر_علی_شریعتی >>گل تقدیم شما


?? قسمت جالبی از متن کتاب "تسخیر شدگان" نوشته ""داستایوفسکى""

 هر "پرهیزکاری" گذشته ای دارد
 وهر "گناه کاری" آینده ای!
 پس قضاوت نکن.

میدانم اگر:
قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم،
دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد...
تا به من ثابت کند.

در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم.
محتاط باشیم، در "سرزنش "
و"قضاوت کردن" دیگران
وقتی؛
نه از " دیروز او" خبر داریم،
نه از "فردای خودمان"